50 مطلب آخر
تاریخ صنفی : تاریخ بیمارستانسازی -1- اندلس،چین،عثمانی،...

تبیین تاریخ بیمارستانسازی و بیمارستانداری در تمدنهای مختلف  ٬ به صورت سندی برای تفاخر  فرهنگها  ٬ همواره مورد علاقهء فرهیختگان هر قومی بوده و خواهد بود . . . . .  بررسی روند تکمیل و توسعهء  تخصص  بیمارستانسازی و نیز حجم خدمات بیمارستانداری در هر تمدنی ٬ بطور یقین از بهترین اسناد ارتقاء  دانش  در بین حکومتهای گوناگون بشمار میرود  .  لیکن  سایت تخصصی صنعت بیمارستان سازی در ایران ٬  افزون بر این موارد ٬ مطالعاتی  گذشته نگر   را برای همهء  طراحان و مدیران بیمارستانی لازم میداند و  به  همین دلیل درجستجوی منابع مطالعاتی ٬ مطالب مفید و  قابل اعتمادی را از پایگاه اطلاع رسانی   بنياد دايرة المعارف اسلامي   جمع آوری نموده است که با اندکی ویرایش تخصصی ٬ برای علاقمندان صنعت بیمارستانی کشور  در ۳  قسمت تقدیم میگردد . 

جهت رویت قسمت اول این مطلب شامل:   مقدمه ، سده های نخستین اسلام ، افریقاواندلس ، هندوچین ، عثمانی ، و . . .  ٬ میتوانید بر روی کلمهء   ادامه متن  کلیک فرمائید .  

تحلیل ما

متن کامل

بیمارستان ، یعنی مکان پرستاری و درمان بیماران 

 این کلمه فارسی است و مرکّب از واژة «بیمار» و پسوند مکان «ستان ». دگرگون شدة آن ، «مارستان »، بیشتر به معنای تیمارستان است که در اندلس «مالاستان / ماراستان »، در مصر «مُرُستان »، ودر مغرب «مُرْسْتان / مِسْتران » نامیده شده است .

 مریضخانه و مدرسة طب جُندیشاپور  نیز بیمارستان نام داشته است و این ، قدمتِ رواجِ واژة بیمارستان را نشان می دهد. از وقفنامة بیمارستانی که تَمغاج بُغرا ، نخستین پادشاه مسلمان قراخانی ، در 458 در سمرقند بنا نهاد چنین برمی آید که به جای «بیمارستان » در آن روزگار «دارالمَرضی '»، و در عهد سلجوقیان «دارالعافیه » و «دارالشفاء» به کار می رفته است .

عثمانیان علاوه بر دارالشفا، کلمات «دارالصّحّه »، «شفاخانه »، «بیمارخانه » و «تیمارخانه » را به کار می بردند، و از قرن چهاردهم / بیستم ، پس از تأسیس مراکز بهداشتی نوین به شیوة اروپایی ، عنوان «خسته خانه » را به کار برده اند. در جهان عرب ، امروزه واژة مُسْتَشفی ' برای بیمارستان رواج دارد.

سده های نخستین اسلامی

 در سیرة ابن هشام (ج 3، ص 239)، چگونگی به وجود آمدن نخستین مرکز درمانی ، برای درمان مجروحان غزوة خندق ، شرح داده شده است ؛ بدین ترتیب که بانویی به نام رُفیده انصاری در مسجد پیامبر خیمه ای برای مداوای مجروحان برپا کرده بود و به دستور رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم سعدبن معاذ را در آن بستری کردند. مقریزی (ج 2، ص 405)، احداث نخستین بیمارستان جهان اسلام را از اقدامات ولیدبن عبدالملکِ اموی در سال 88 می داند و می گوید که وی طبیبانی با مستمرّی برای آنجا تعیین کرده بود و برای جدا نگه داشتن جذامیان دستور داده بود که از رفت و آمد آنان در میان مردم جلوگیری شود. ابن دُقماق (قسم 1، ص 99) نیز می نویسد که در عهد امویان ، خانة ابوزبید در محلة سُوق القنادیل در فُسطاطِ مصر تبدیل به بیمارستان شده بود.

نخستین دورة درخشان بیمارستانهای بعد از اسلام ، با روزگار خلفای عباسی مصادف بود. به سبب بیماری منصور، در 148 جورجیس بن جبرائیل بن بُختیشوع ٬ رئیس بیمارستان جُندیشاپور ،  از جندیشاپور به بغداد فراخوانده شد. از آن پس ، پزشکان برخاسته از این بیمارستان ، در پیشرفت طب اسلامی و توسعة بیمارستانها سهم عمده ای داشتند

 هارون الرشید (حک : 170ـ194) از جبرائیل بن بختیشوع بن جورجیس خواست که در کنار کَرْخ بیمارستانی مشابه جندیشاپور احداث کند. سپس ابویوحنّا ماسویه را از جندیشاپور آورد و بر رأس آن گماشت که پس از او نیز فرزندش ، یوحنّابن ماسویه ، به این سمت رسید  . برمکیان نیز در بغداد بیمارستانی به نام خود تأسیس کردند و ریاست آن را به طبیبی هندی ، به نام ابن دِهْن ، دادند و از او خواستند که آثار طبی سانسکریت را به عربی برگرداند .

بیمارستان هارون الرشید، گرچه معلوم نیست تا چه زمانی دایر بوده ، مسلماً برای تأسیس بیمارستانهای دیگر سرمشق به شمار می رفته است .

در 247 فتح بن خاقان ، وزیر تُرک تبار خلیفه متوکل ، درمَعافِر فُسطاط  و در 302 علی بن عیسی بن جرّاح (ابن جرّاح ) در حربیة بغداد، بیمارستانهایی تأسیس کردند. از آن پس ، در بغداد و نواحی دیگر، بیمارستانهای نوبنیاد رو به فزونی نهاد؛ چنانکه قرن چهارم دورة رونق طب اسلامی و بیمارستانداری شمرده می شود.

 در این دوره ، علی بن عیسی ، علاوه بر بیمارستانهای بغداد، ادارة بیمارستانهای مکه و مدینه را نیز به پزشک مشهور ابوعثمان سعیدبن یعقوب دمشقی سپرد . پیش از آن نیز در عهد خلافت معتضد (279ـ290) امیرالامرای او ، بَدْرالمعتضدی * ، در کرانة شرقی بغداد بیمارستانی بنا نهاده بود  .

 بیمارستان سیّده ، که به نام مادر مجدالدولة آل بویه در بغداد تأسیس شده بود، در اول محرم 306 به دست طبیب مشهور سنان بن ثابت افتتاح شد. هزینة ماهانة این بیمارستان بالغ بر ششصد دینار بود 

 . در 306 خلیفه مقتدربالله ، به توصیة سنان بن ثابت ، در محلة باب الشّام بغداد «بیمارستان المقتدری » را تأسیس کرد وماهانه دویست دینار به آن اختصاص داد  .

ابن فُرات ، از وزیران مقتدر بالله ، در ناحیة دَرْب المُفَضَّل در شرق بغداد بیمارستانی ساخت که خاقانی ، جانشین او، در 313 سنان بن ثابت طبیب را بر رأس آن گماشت 

 ابوالحسین بَجْکَم * نیز در 330 بر کنارة غربی دجله ، بر فراز تپة کوچکی که قصر هارون الرشید در آنجا بود، به توصیة سنان بن ثابت طبیب ، بیمارستانی به نام خویش بنیاد نهاد


در همین زمان در واسط ، رَقّه ، مَیّافارِقین ، حَرّان ، انطاکیه ، نَصیبین ، و ایران  انواع بیمارستانها وجود داشت  . در این دوره ، به پیشنهاد سنان بن ثابت و دستور علی بن عیسی ، هر روز طبیبانی به زندانها سر می زدند و بیماران را معاینه ، و برای آنان انواع داروها را تجویز می کردند .  همچنین ، به دستور او ، به روستاهای جنوب عراق همراه پزشکان ، بیمارستان سیاری فرستاده شده بود که در آن غیرمسلمانان نیز معاینه و مداوا می شدند

در آن دوره ، علاوه بر بیمارستانهای مجهز، بیمارستانهایی نیز با ویژگی خانقاهها، مختص مداوای بیماران روانی وجود داشت ؛ چنانکه مُبَرَّد، ادیب مشهورِ زمان متوکل ، چنین نهادی را در دیرِ حِزْقیل ، بین بغداد و واسط ، دیده بوده است . از اطلاعات وسیعی که مؤلفان قرن سوم و چهارم (یعقوبی ، ص 321؛ مسعودی ، ج 4، ص 89) دربارة این بیمارستان داده اند، معلوم می شود که این مکان قدیمترین بیمارستان روانی بوده و بر «بیمارستان عمومی والنسیا / بَلَنْسیه » در اسپانیا (تأسیس 812/ 1409) و بتلهم ] = بیت لحم [ در لندن (تأسیس 807/ 1404) برتری داشته است  .

 بهترین نمونة بیمارستانهایی که در قرن سوم محل مداوای بیمارهای جسمی و روحی بوده ، بیمارستان احمدبن طولون در فسطاط است که در کنار مسجد جامع ابن طولون ، بنا شده بود. به گفتة مقریزی (ج 2، ص 405ـ406) در آنجا به بیماران لباس مخصوص می پوشاندند، سپس مشغول مداوایشان می شدند و دارو و غذای آنان نیز تأمین می شد. در این بیمارستان ، که برای احداث آن شصت هزار دینار اختصاص داده شده بود، گذشته از بردگان و سربازان ، همه از غنی و فقیر، پذیرفته می شدند. ابن طولون هر جمعه به بیمارستان سرکشی و به امور رسیدگی می کرد. این بیمارستان در تاریخ پزشکی و روانپزشکی اهمیت بسیاری دارد.

کافور، چهارمین امیر اخشیدی ، هم در 346 در فسطاط بیمارستانی به نام الاسفل تأسیس کرد  ، اما مهمترین بیمارستان جهان اسلام در قرن چهارم ، بیمارستان عضدی بود. از این بیمارستان که تا 656، دایر بوده ، اثری برجای نیست . از بیمارستانهای دیگر جهان اسلام نیز که متعلق به روزگار پیش از سلجوقیان باشد، اثری برجا نمانده است ؛ و حتی کتابهایی چون صفات البیمارستانی رازی و کتاب البیمارستانات تألیف زاهد العلماء فارقی (سرپزشک بیمارستان مَیّافارقین در قرن پنجم ) نیز از میان رفته است


شمال غربی افریقا و اندلس

 هیچیک از بیمارستانهایی که در مغرب و اندلس احداث شده بود، به صورت قدیمی خود، تا امروز باقی نمانده است . قدیمترین بیمارستان تونس ، در محلة دِمْنة قیروان ، به فرمان امیرِ اَغْلَبی (حک : 202ـ 224) تأسیس شده بود. این بیمارستان از اتاقهای بیماران ، اتاقهای انتظارِ عیادت کنندگان ، مسجدی کوچک و یک حجرة درس تشکیل شده بود و در آن پزشکان به یاری زنان پرستار سودانی به مداوای بیماران می پرداختند  . به نوشتة زرکشی (ص 102)، بانی نخستین بیمارستان در شهر تونس   ابوفارس ، از امرای حفصی ، بود که در 823 بنای آن را به پایان رساند.

یگانه خبر دربارة نخستین بیمارستان بزرگ فاس این است که ابویوسف یعقوب (المنصورباللّه ، حک : 580 ـ 596)، از مُوَحِّدون ، بانی آن بوده است . او که برای تأسیس بیمارستان اهمیت زیادی قائل بود، بزرگترین پزشکان زمان خود، از جمله ابن طفیل ، ابن رشد، ابن زُهرالحَفید و فرزند او، عبدالله بن حفید، را به دربار خود دعوت کرد و برای مسلمانان بیمارستانی بزرگ ساخت . این بیمارستان ، چنانکه عبدالواحد مراکشی (ص 209) نیز وصف کرده ، بنایی باشکوه بوده است . همچنین این فرمانروا در قلمرو خود برای مجانین ، جذامیان و نابینایان نیز بیمارستانهایی احداث کرده بود.

 سلاطین بزرگ مَرینی ، ابویوسف یعقوب ، ابوالحسن مرینی و ابوعنان مرینی ، در حفظ این تأسیسات کوشیدند و خود نیز بیمارستانهای جدیدی بنیاد نهادند. ابن بطوطه (703ـ779) دربارة ابوعنان (حک : 750ـ760)، حاکم معاصرش ، می نویسد که او در هر شهری از سرزمین خود بیمارستانی ساخته و برای تأمین هزینة طبیب و داروی آنها موقوفات بسیاری تخصیص داده بود

 بعدها با روی کار آمدن امیرانی که درآمد این موقوفات را شخصاً تصاحب می کردند، بیمارستانها روی به افول نهادند. بیمارستان معروف متعلق به دورة موحدون در مراکش ، بی آنکه نشانه ای از آن بر جای بماند، از میان رفت ، و همچنین بیمارستان دیگری که امیرسعدی ابومحمد، عبدالله الغالب بن محمد المهدی (حک : 965ـ982)، در همان محل ایجاد کرده بود، از فعالیت بازماند و به زندان زنان تبدیل شد (سلاوی ، ج 5، ص 39).

لئوی افریقایی * می گوید که در اوایل قرن دهم / شانزدهم در شهر فاس بیمارستانی کاملاً مخروبه دیده که به محل نگهداری مجانین خطرناک تبدیل شده بوده است (ج 2، ص 78).

مولا عبدالرحمان (عبدالرحمان بن هشام )، سلطان علوی ، در 1247 در سَلا، جنب مقبرة سیدی بن عاشر، بیمارستانی ساخت که تا این اواخر دایر بود، اما بیماران آن ، به جای پزشکان ، از عارفِ واصلِ صاحب آن مزار انتظار شفا داشتند.

 در فاس ، بیماران جذامی را عموماً در محلات اطراف شهر (حاره ) جای می دادند. اینگونه بیماران که پیش از آن در باب الهَموهه ، بر سر راه فاس ـ تلمسان ، گرد می آمدند، در نیمة اول قرن هفتم به غارهای اطراف باب الشریعه انتقال داده شده بودند.

در اسپانیای اسلامی (اندلس )، برای جدا کردن جذامیان ، در بیرونِ شهر بیمارستانهای ویژه ای ساخته بودند؛ از جمله نزدیک کاخ مُنْیَةُ عَجَب ، در جانب چپ وادی الکبیر (گواذالکیویر )، در اطرافِ قُرطُبه (کوردوبا/ کورذووا؛ لوی ـ پرووانسال ، ج 3، ص 434).

به نوشتة مقَّری ، در دورة اسلامی در قرطبه پنجاه بیمارستان دایر بوده است (ج 2، ص 97)، اما همة آنها کاملاً از میان رفته اند. اسپانیاییها بیمارستانی را که محمد پنجم ، امیر خاندان نصری ، در 777 در غرناطه ساخته بود، به ضرابخانه تبدیل کردند. این بنا در 1260 تخریب شد، اما گیه بو ، معمار فرانسوی ، طرحی از آن برداشته است که براساس آن ، این بیمارستان بنایی بوده دو طبقه در اطراف حیاطی اندرونی و مُحاط با ایوانهای ستوندار، و بسیار شبیه بیمارستانی که در 673، به فرمان معین الدین پروانه * ، در توقاد ساخته شده و هنوز (به صورت موزه ) برجاست (ترزی اوغلو، 1968، ص 58 ـ62؛ گیه بو، ج 6، ص 414).

براساس کتیبة این بیمارستان ، که در موزة گرانادا (غرناطه ) نگهداری می شود،در آنجا انواع بیماریها معالجه می شده و بنای آن در زیبایی نظیر نداشته است . این ادعا اندکی مبالغه آمیز می نماید، زیرا در سراسر اندلس ، بویژه در غَرناطه (در جنوب اسپانیا)، نیز مسلماً چنین بناهایی فراوان بوده است . در نقشه ای که کونل براساس منابع کهن از غرناطة عهد «بنونصر * » تهیه کرده ، دروازة غربی باروی شهر که از دروازه های دیگر به مسجد شهر نزدیکتر است ، «باب المارستان » نامیده شده است ، و این نشان می دهد که گذشته از بیمارستان احداثی محمد پنجم ، در نزدیکی کاخ الحمرا، در آن حوالی بیمارستان دیگری هم وجود داشته است (ترزی اوغلو، 1968، ص 57ـ 58).

پس از دورة اسلامی در اندلس نیز معماران مسلمان ، برای شاهزادگان و شاهدختها و حتی کشیشها، در کنار اقامتگاهشان ، بیمارستان می ساختند، چنانکه بیمارستان لاتینا در مادرید، به تصریح وقفنامة آن ، ساختة معماری مسلمان به نام حسن بوده است (خوان ، ص 241). درِ اصلی این بیمارستان هنوز برپاست و نمونه ای است از تلفیق هنر معماری اسلامی و اروپایی .


هند و چین 

 در هندوستان پیش از بابریان بیمارستانهای بزرگی بنا شده بود که از هیچکدام اثری باقی نمانده است . به نوشتة قلقشندی ، در زمان محمدبن تغلق فقط در دهلی هفتاد بیمارستان وجود داشته است (اشپیس ، ص 29). به گفتة محمدقاسم فرشته (ج 1، ص 151)، سلطان فیروز پنج باب دیگر بر آنها افزود. برای بیمارستانها پزشکان متخصص ، چون جراح و چشم پزشک ، و همچنین پرستار و مراقب بیمار تعیین می شد، و دارو و غذای رایگان تأمین می گردید. درِ این بیمارستانها به روی همة طبقات مردم باز بود.

 فیروزشاه از روستاهایی که عواید آنها از اندازة معینی تجاوز می کرد پول می گرفت و هزینة بیمارستانها را تأمین می کرد. در سیرت فیروزشاهی (تألیف 772) بتفصیل از داروهای مصرفی در بیمارستانها و ترکیبات آنها سخن رفته است . سلاطین قطب شاهی ، محمدقلی قطب شاه (حک : 988ـ 1004) در حیدرآباد و نواب خیراندیش خان در اتاوه ، بیمارستانهایی تأسیس کردند که خیراندیش خانِ طبیب دربارة پزشکان این نهادها کتاب قَیْروت التجاربی را نوشته است (صدّیقی ، ص 168ـ 169).

در کاخ فتْحپور سیکری بیمارستان بسیار آراسته ای وجود داشت که هنور برجاست و بنا بر خاطرات نیکولائو مانوچی ، طبیب ایتالیایی آن ، در قرن یازدهم / هفدهم ، به مداوای بانوان حرم اختصاص داشته است (بورگْهام ، 1938 الف ، ص 2185ـ 2186). در این بیمارستان ، دوازده اتاق بیمار،به اندازة کافی مستراح ، وان و دستشویی وجود داشته است . سقفهای مزیّن آن ، که هنوز زیبایی خود را از دست نداده ، حکایت از تزیینات باشکوه این بیمارستان سلطنتی دارد.برای محافظت اتاق بیماران از تابش آفتاب ، در مقابل آنها ایوانهای شیشه بند سرپوشیده ساخته بودند. ساختمانهای اداری ویژة پزشکان و گرمابه های کاخ تا امروز باقی مانده است .

 جهانگیر، فرزند اکبر، فرمان داده بود که در شهر بیمارستانهایی احداث ، و در آنها مردم را رایگان معالجه کنند. ویرانة یکی از این بیمارستانهای عمومی ، در اگره برجاست (همان ، ص 2192).

تأثیر معماری بیمارستانهای سلجوقی بر بیمارستانهای تیموریان هند به آسانی اثبات شدنی نیست ؛ اما، با نظر به این که مغولها معماری سلجوقی را تا چین رساندند، می توان پذیرفت که این تأثیر در هندوستان نیز مشهود بوده است . در زمان قوبیلای قاآن (658ـ693)، در چین سه بیمارستان به شیوة معماری سلجوقیان ترکستان و ایران احداث شده بود که یکی از آنها در کاخ تابستانی قوبیلای در سیاندو (چنگتو) ، و دیگری در تاتو (خانبالق /پکن ) قرار داشت . این بیمارستانها از 691، زیرنظر طبیبان مسلمان ، آمادة خدمت بودند. بیمارستان سوم ، بیمارستان سلطنتی پکن بود که کوانگ ـ هوئی سزه نام داشت . علاوه بر این بیمارستانها، پزشکان مسلمان در داروخانه های سلطنتی چین نیز فعالیت می کردند.

دورة عثمانی

 بیشترین بیمارستانهای اسلامی بازمانده از گذشته ، از آنِ عثمانیان است . براساس خاطرات بارون ونسسلاو وراتیسلاو ، عضو هیئت اعزامی اتریش به استانبول در 999/ 1591، در کارگاه کشتی سازی قاسم پاشا برای افراد ناوگان عثمانی بیمارستانی تأسیس شده بود. به طوری که از اسناد بایگانی برمی آید، علاوه بر بیمارستانهای ساقِزآغاجی و آیْنالی قَواق که وابسته به ناوگان دریایی قاسم پاشا بودند، در کرت ، بصره و پروزه بیمارستانهای نیروی دریایی («بحریه ») وجود داشته ، و همچنین برای مداوای کارکنان ناوگان در کارگاههای کشتی سازی گِملیک ،اِزمیت ،اِزنیق ، روسچُق ، تولْجی ، وِدین ، سودا (در کرت )، سوئز و بصره بیمارستانهایی دایر بوده است (ترزی اوغلو، 1988، ص 53ـ61).

عثمانیان از بیمارستانهای پیشین طبق مقررات وقف استفاده می کردند، اما در شهرهای بورسه (بروسه / بورسا)، اَدِرْنه ، استانبول ، سالونیک ، بلگراد و بوداپست بیمارستانهای جدیدی ساختند.

 براساس خاطرات یوهانس شیلتبرگر آلمانی ، که در جنگ نیکبولی اسیر ترکان شده و تا 804/1402 در خدمت ایلدِرِم بایزید (حک : 791ـ 805) بوده است ، در بورسه که در آن زمان مرکز حکومت عثمانی بود، هشت بیمارستان وجود داشته که در آنها همة بیماران ، بدون توجه به نژاد و دینشان ، معالجه می شده اند (ص 94).

امروزه از آن هشت بیمارستان ، فقط از بیمارستانی که ایلدِرِم بایزید بین سالهای 792 تا 796 ساخته بود، قسمتهایی از بقایای دیواری ، به ارتفاع یک متر، باقی مانده است . سَداد چَتین تاش ، معمار ترک ، با بررسی این بقایا نقشة آن را بازسازی کرده است (ص 38ـ40).

پس از انتخاب ادرنه به مرکزیت قلمرو عثمانی ، سلطان مراد دوم یک جذامخانه و بیمارستانی سلطنتی به نام «خسته لر اِودَه سی » (بیمارخانه ) در آن شهر تأسیس کرد (ترزی اوغلو، 1979، ص 58).

 در روزگار عثمانیان ، بخصوص در استانبول ، بیمارستانهای بسیاری تأسیس شد که نخستین آنها به نام «شفاخانه » جزو مجموعه ای است که در 875 سلطان محمد فاتح بنا کرد.

برخی از بیمارستانهای مهم عثمانی عبارت اند از: بیمارستان خاصگی به معماریِ سنان ، در استانبول (احداث :945ـ957) که تا امروز باقی است ؛ شفاخانه و مدرسه مجموعة سلیمانیه (احداث : 957ـ964) و بیمارستان عتیق والده (احداث : 991ـ 995).

در این بیمارستانها، بیماران روانی نیز درمان می شدند. براساس وقفنامة مجموعة سلیمانیه ، در شفاخانه یک سرپزشک ، دو پزشک ، دو چشم پزشک ، دو جراح ، دو داروساز، دو دستیار داروساز و شمار بسیاری از کارکنان مشغول کار بودند که روزانه از سه تا سی آقچه ] = سکه نقره [ دریافت می کردند. اطلاعات مربوط به وضع بیمارستان وابسته به مدرسة پزشکی در هنگام افتتاح ، بتفصیل در طبقات الممالک و درجات المسالک تألیف جلال زاده مصطفی چلبی (گ 414) آمده است . دراین بیمارستان ، تدریس پزشکی تا اوایل قرن سیزدهم / نوزدهم ادامه داشت و تا قرن چهاردهم / بیستم نیز بیماران مداوا می شدند (ترزی اوغلو، 1983ـ 1984، ص 28ـ33).

از بیمارستانهای قدیمی خارج از استانبول ، فقط «دارالشفا»ی بایزید دوم (حک : 886 ـ 918) در ادرنه (احداث : 889 ـ 893) و دارالشفای حفصه سلطان در مانیسا (مَغنیسا) تا امروز باقی مانده اند.

 بیمارستان مانیسا که در 946 افتتاح شد، موقوفة حفصه سلطان ، همسر سلطان سلیم اول (حک : 918ـ 926)، بود. این بیمارستان امروزه به صورت موزة بهداشت درآمده است . طبق وقفنامه ، در این بیمارستان یک سرپزشک ، یک جراح ، دو چشم پزشک ، یک متخصص بیماریهای روانی ، دو داروساز، دو دستیار داروساز، دوپرستار روزکار و دو پرستار شب کار، یک مدیر، یک منشی ،دو آشپز و یک جامه شوی کار می کردند.

در اینجا همه ساله در عید نوروز معجونی به نام «مَسیرِ مغنیسا» تهیه و میان بیماران توزیع می کردند، و اگر اضافه می آمد، بین مردم هم پخش می کردند.

 به طوری که از خاطرات رینولد لوبنو ی داروساز، یکی از همراهان رودلف دوم ، پادشاه اتریش ، در سفر به استانبول (995/1587) برمی آید، در آن زمان در استانبول 110 بیمارستان وجود داشته است (ص 168) و اغلب این بیمارستانها ظرفیت پذیرش 150 تا 300 بیمار را داشته اند. برخی از این بیمارستانها بدون توجه به دین و عقیدة بیماران ، آنها را می پذیرفتند و برخی نیز اختصاص به بیماران زن داشتند. در صفحة 30 و 31 باب دوازدهم از اثر آنتونیوس مناوینوس جِنوایی ـ که نیکولاوس هونیگر آن را در 981/ 1573 در بازل ، به نام > شرح نگهداری کاخهای پادشاهان عثمانی و حکومت عثمانی < منتشر کرده ـ از «تیمارخانه »ای صحبت می شود که سلطان بایزید دوم در استانبول ساخته بود و چهل بیمار روانی در یک اتاق بزرگ آن ، دور از هم ، بستری بودند؛ و این بیمارستان 150 پرستار داشت . اما معلوم نیست که این «تیمارخانه » همان بیمارستانی باشد که بایزید دوم در استانبول ساخته بوده یا بنایی دیگر.

ویلهلم دیلیش نیز که در آغاز قرن یازدهم / هفدهم از استانبول دیدن کرده ، از بیمارستان بایزید دوم ، در کنار مسجد بایزید استانبول ، سخن گفته است . دیلیش (ص 52) به بیمارستان دیگری نیز اشاره کرده که سلطان سلیم ، فرزند سلیمان قانونی ، در سومین سال سلطنت خود، ساخته بوده ، اما تاکنون شناخته نشده است .

گذشته از این بیمارستانها، بیمارستان مجموعة سلطان احمد است که در 1025 تأسیس شده بود و در سدة اخیر از میان رفته است (ایوانسرایی ، ج 1، ص 18ـ19).

بارزترین ویژگی بیمارستانهای عثمانی این است که همیشه قسمتی از مجموعه ای بوده مرکّب از مسجد، مدرسه ، «عمارت » ] = اطعام خانه [ ، تابخانه ] = نوعی نوانخانه [ ، کاروانسرا،حمام ، بازار، «چشمه » ] = آب انبار خیراتی [ و بناهایی از این قبیل .

در بیمارستانهای عثمانی تداومِ سنتهای معماری سلجوقیان مشهود است (دارالشفاهای ایلدرم بایزید در بورسه ، و حفصه خاتون در مغنیسا)، اما در بیمارستانهای دورة نوزایی کاربرد ظرای

منبع : تاریخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۲ تعداد بازدیدکنندگان : 11681

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 2074
بازدید دیروز : 2070
بازدید این ماه : 4144
بازدید امسال : 799627
بازدید کل : 37166700

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش